نتایج جستجو برای عبارت :

شیوانا – چون دیگران نبودند!

ضرورت دوستی و دشمنی (تولی و تبری) برای خداوند
ابن شعبه حرانی رضوان الله علیه روایت کرده است:
وَ قالَ الْجَوادُ علیه السلام : اَوْحَى اللّهُ اِلى بَعْضِ الأنبِیاءِ: أمّا زُهْدُكَ فی الدُّنیا فَتُعَجِّلُكَ الرّاحَةَ وَامّا انْقِطاعُكَ اِلىَّ فَیُعَزِّزُكَ بی، وَلكِنْ هَلْ عادَیْتَ لی عَدُوّا وَ والَیْتَ لی وَلیّا.
امام جواد علیه السلام فرمودند: خداوند به یكى از پیامبران وحى كرد: اما زهد تو، آسایشى را به دنبال دارد كه به زودى به تو خواهد رس
نمی‌دانم بعد از چند سال، اما بعد از سال‌های طولانی بود که شیرین‌عسل خریدم. اولین گاز را که زدم خودم را از روی ذوق به سمت عقب پرت کردم و روی مبل ولو شدم. نمی‌دانم از طعم خود شیرین‌عسل بود یا از طعم خاطرات روزهای خوب و ساده‌تر. روزهایی که دلار 16 هزار تومان نبود. روزهایی که به خاطر ویروس کرونا قرنطینه نشده بودیم. روزهایی که حتی نمی‌دانستم مهاجرت چیست. از کثافتِ سیاست چیزی نمی‌دانستم. روزهایی که میگرن نداشتم. قرص ضد افسردگی نمی‌خوردم. روزها
نمک نشناس ها بدانند:نقل شده اگر حضرت جعفر ع و حضرت حمزه ع بودند حق حضرت علی علیه السلام غصب نشده بود.*بلاتشبیه اگر سردار سلیمانی ۵۰ سال پیش سردار ایران بودند امروز بحرین استان ایران بود و مزدوران آل خلیفه مزاحم نوامیس شیعه نبودند.اگر ۸۰ سال پیش زمان رضا شاه ملعون بودند شوروی و انگلیس و آمریکا چند روزه ایران را اشغال نمی کردند.*اگر زمان قاجار بودند کشور های مختلف شمال ایران از کشور جدا نمی شدند.****سلبریتی هایی که امروز در امنیت کامل بدون یک شب
 
 
 
می‌گویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیم‌الایام کاروان‌ها از دست راهزنان که هر آن و لحظه، شبیخون می‌زدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت می‌بردند، در امان نبودند.
اما کاروان ایرانی خود را به سلامت به مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهزنان گرفتار آمدند و تمام اموال و دارایی‌شان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصرف راهزن
محدثه یکسالی است ازدواج کرده ولی قصد طلاق گرفتن دارد و پیش مشاور هم که رفت میگفت شوهرم به من میگوید زشت و مرا دوست ندارد مشاور بعد از چند جلسه دریافت که محبت بینشان از بین رفته و محبت چیزی است که خدا باید در دل باندازد اینطور نیست که محدثه با مرد دیگری خوشبخت شود که دوستش دارد حالا به دلایلی من جمله افسردگی در روابط جنسی سرد است ولی اول تقصیر خودش است و باید به حرم امام رضا علیه السلام برود و نذر و دعا کند نا امواج منفی از داخل خانه بیرون رود مش
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود اگر دفتر خاطرات طراوت پر از رد پای دقایق نبود اگر ذهن آیینه خالی نبود اگر عادت عابران بی‌خیالی نبود اگر گوش سنگین این کوچه‌ها فقط یک نفس می‌توانست طنین عبوری نسیمانه را به خاطر سپارد اگر آسمان می‌توانست، یک‌ریز شبی چشم‌های درشت تو را جای شبنم ببارد اگر رد پای نگاه تو را باد و باران از این کوچه‌ها آب و جارو نمی‌کرد اگر قلک کودکی لحظه‌ها را پس انداز می‌کرد اگر آسمان سفره‌ی هفت رنگ دلش را برای کسی باز
اولین جلسه کارورزی خیلی خوب بود. از چیزی که انتظار داشتم صبر و تحملم بیشتر بود و بچه هام اونقدر لوس و شیطون نبودند فقط قسمت سختش یادگرفتن اسم های ناآشنای بچه ها بود ولی خب مزیتش این بود که از بین اسماشون برای پسرم اسم پیداکردم:دی
 
اگر آن نسل فداکار و از جان گذشته، نبودند و انقلاب نمی کردند، این راه روشن و مبارک پیش روی ما گشوده نمی شد. اگر شهیدان و رزمندگان و جانبازان ما، بار سنگین جنگ را به دوش نمی کشیدند و جان فدا نمی کردند، این بساط نورانی و ذی قیمت به دست ما نمی رسید. اگر آن نسل جوان فهیم بعد از جنگ، در مساجد و کانون ها و مدارس و هیئات، جبهه ی فرهنگی را رها می کرد، امروز از دستاوردها و ارزش های خوبمان خبری نبود. اگر بچه های عزیز مدافع حرم نبودند، امروز ما میدان کار و عم
پدر و مادر پدرم در قید حیات نبودند. مامان هروقت میرفت خونه مامان بزرگم دو سه روز بمونه بابا به من میگفت مامانت که نیست بچه یتیمم.
بابا اهل ابراز احساسات کلامی و پرحرفی نبود اما با هیچ کس هم اندازه مامان حرف نمیزد. بزرگ تر شدم و فهمیدم آدم برای کسی که دوستش داره همیشه حرف داره. 
 
سخنگوی ستاد شناسایی مشمولان حمایت معیشتی از فرصت دوباره جاماندگان و انصراف دهندگان یارانه نقدی از اول دی‌ماه خبر داد.
تاکنون حدود ۵ میلیون کد ملی از طریق شماره گیری کد دستوری #۶۳۶۹* ثبت شده است که از این میزان، حدود ۲۰ درصد سرپرست خانوار نبودند یا تقاضای آنها تکراری بوده است.
هم ثروتمند بود و هم جایگاه اجتماعی ویژه ای داشت خواستگارهای زیادی هم داشت یکی از یکی ثرتمندتر.  سران قبائل و طوایف یکی یکی می آمدند و دست از پا دراز تر برمیگشتند. و چه هزینه ها و عمرهایی که هدر دادند در راه به دست آوردن او. 
اما او جوانی را انتخاب کرد که هیچ کس انتظارش را نداشت
حضرت خدیجه هرچند ثرتمند و دارای جایگاه اجتماعی خاصی بود اما معیارهایش مادی نبودند و بالاخره محرم حریم نبوت شد و به همسری رسول خدا (ص) در آمد. 
دلم می خواهد یک بار هم که شده جایمان عوض شود. تو سکوت کنی و من مقابلت بنشینم و تمام حرفهایی که به هر دلیلی از گفتنشان ابا داشتم را بی پرده به زبان بیاورم. نه برای خودم، برای تو، برای حجم دلتنگی ات که این روزها با بزرگ و بزرگتر شدنش دارد علاوه بر خودت راه نفس من را هم می بندد. هیچ وقت دوست نداشتم این طور ببینمت، به این شکل باورت کنم و با این افکار بشناسمت. کاش به جای آنکه دنبال جمله ای باشی برای کل کل کردن و مثلا کم شدن روی من، فقط چند دقیقه به حرفها
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
نقل یک روایت و چند نتیجه دردناک
اهل سقیفه در کتاب المستدرک علی الصحیحین روایتی قریب به این مضمون از قول حیان اسدی نقل میکنندج(سوم)که مولا میفرمایند
پیامبررحمت صل الله علیه وآله وسلم به من فرمودند یاعلی
بعد از من امت من در حالی به تو خیانت میکنند که تو بر اساس دین و سنت من زندگی می‌کنی و محاسنت از خون سرت رنگین میشود،وهرکس تورا دوست داشته باشد مرا دوست داشته وهر که تورادشمن دارد مرادش
شب های مهتابی رو خیلی دوست دارم،دیدن ماه کامل به من حال عجیبی میده اون هم وقتی دور و برم کاملا تاریک باشه،انگار روشنایی تمام عالم رو در اون ریخته اند.دیشب حال غریبی داشتم،از خانه بیرون آمدم و یک ساعتی قدم زنان خیابان ها را پیمودم،اندک آدمی را دیدم آن وقت شب و هیچ کدامشان آشنا نبودند...
ادامه مطلب
ای شیعیان و ای آزادگان جهان به گوش باشید و به هوش که شرارت و شقاوت شمرها و عمر سعد ها ما را از فضاحت و حماقت شریح قاضی ها غافل نکند.
اگر ابو موسی اشعری‌ها و شریح قاضی‌ها نبودند شاید تاریخ به شکل دیگری رغم می خورد.
ریل شرارت را شریح ها بنا می گذارند و عمر سعد ها و حرمله ها و شمرها بر آن سوار می شوند و می تازند.
دلپر= روح الله رستمی
 
 صلی الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام
 
 
پدر و مادرم  چند روزی است به سفر رفته اند و در هنگام بدرقه ی امیرعباس برای سفر مشهد در کنارمان نبودند. مادرم ناراحت بود که چرا سفر خودشان را چند روز عقب نینداخته بودند و پدرم شب قبل تماس گرفت و با امیر خداحافظی کرد و از امیر شماره ی کارتش را خواست تا توشه ی سفرش را برایش کارت به کارت کند. 
اینجور مواقع ناخودآگاه یاد پیرمرد و تمام نفهمی هایش می افتم!
در دنیای صنعتی امروزی همه چیز بر پایه اقتصاد می‌چرخد و می‌توان گفت جنبه اقتصادی و مالی مسائل تا حدودی پررنگ‌تر از زوایای دیگر شده است. درواقع هرکسی اگر مسئولیت یا کاری را به عهده می‌گیرد در قبال آن انتظار دریافت حق‌الزحمه‌ای را دارد تا به سبب آن بتواند گذران زندگی کند. این پررنگ شدن و اهمیت پیدا کردن تا جایی است که اگر کسی بی‌چشمداشت کاری را انجام دهد با تعجب دیگران روبه‌رو خواهد شد، البته در میان این همه آدم‌هایی که اهل حساب و کتاب‌ان
نذر صدوچهارده هزار صلوات...
هی فکر میکنی به ته ذکر رسیدی، به شمارنده که نگاه میکنی میبینی کلی هنو ازش مونده!
تو معنویت هم اگه مثل معصومین نبودند گمان میکردیم به ته معنویت رسیدیم، ولی وقتی به اونا نگاه میکنیم میبینیم کلی عقبیم.
و خوب برخلاف شماره اندازها، کمالات اهل بیت قابل احصا نیستند پس همیشه این حالت وجود داره و نمیرسه وقتی که انسان احساس بی نیازی نسبت به انجام اعمال داشته باشه.
صوفی چه فکر میکنه نمیدونم؟!
بیشتر بیمارستان‌های روانی پر از بیمارانی است که  سال‌ها زیر فشار مالی
بوده‌اند و این تنش، ذهن و جسم آن‌ها را از کار انداخته است...چنین برآورد کرده‌اند که نُه دهم بیماری‌هایِ انسان، ناشی از فشار و محنت و نکبت، زاییده از فقر است...فقر سبب می‌شود زندان‌ها از دزدان و جنایتکاران پر شود...فقر
انسان‌ها را به‌سوی اعتیاد و فساد و فحشا و خودکشی سوق می‌دهد،از کودکان
پاک و با استعداد و باهوش، مجرم و بزهکار می‌سازد، باعث می‌شود مردم به
کارهایی د
━═━⊰⊱━═━ #تلنگر_مهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ الان وقت خسته شدن نیست ✔️ولله العظیم الان وقت در نیام کردن شمشیر نیست. ♦️مسلمین هیچگاه از این نزدیکتر به قدس شریف نبودند ❤️اگر خامنه ای کبیر وارد مسجد الاقصی شود رژیم سیاسی و نظامی آمریکا نابود خواهد شد ، رژیم سیاسی و نظامی اروپا نابود خواهد شد
 . والسلام
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بسم الله الرحمن الرحیم
کودکان باغچه هایی از امیدندکـه از شکوفه های انار لبریز اسـتهر کودک گلدانی اسـت کـهاز زیباترین گل های خوشبومنازل رابه نزدیک ترین بهارها گره زده اسـت ****** اگر کودک نبودنه پدر معنا داشتنه هیچ مادری بهشتی می شداگر کودکان نبودندشکوفه های زندگی بـه بهار نمی رسیدندو خانواده بی مفهوم ترین واژه ای می شدکـه در لغت نامه ها می شد پیدا کنی
ما آدمها به هزار امید و آرزو کاری را انجام می دهیم، قدم در راهی می گذاریم، تصمیمی می گیریم، انتخابی میکنیم ولی سرانجام کار نمی شود آن چیزی که در ذهن ما بود. روزی که تصمیم گرفتم مهندس شوم فکرهای زیادی در سرم داشتم شاید آنقدر جاندار و ایده آل نبودند ولی تصورات آن روزهایم با جایی که در حال حاضر در آن هستم بسیار متفاوت است. ولی تصمیم گرفته ام این روزها را پله ای کنم برای موفقیت های بیشتر، برای موقعیت های بهتر، برای روزهای خوبی که قرار است برایم رق
حضرت صادق ع  فرمود هیچ چهل نفر  مردی برای دعا نزد هم اجتماع نکنندو خدای عزوجل را در کاری نحوانند  و دعا نکنند جز اینکه خداوند  دعای انها را مستجاب کند  پس اگر چهل نفر نبودند  و چهار نفر بودند نزدهم جمع شوند و ده. بار خدای عزوجل را بخوانند دعایشان  را اجابت کند واگر چهار نفر  هم نباشند یک نفر باشد. چهل مرتبه   خدا را بخواند پس خدای عزیزجبار برای. اواجابت کند تو ضیح پیش ار این گذشت  که دعا کردندر پنهانیهفتاد برابر یا بیشتر. از دعاهای  اشگار  اس
چند سالیه تلاش می‌کنم راحت بگم "نمی‌دونم". هر چی می‌گذره تعداد سوالاتی که جوابشون "نمی‌دونم"ه بیشتر می‌شه. پاسخ بالای 90 درصد سوالاتی که ازم می‌شه رو نمی‌دونم. قبلا عادت داشتم یه جوابی بدم اما حالا می‌بینم اون پاسخ‌ها درست نبودند. اکثر پاسخ‌هایی که می‌دادم بی‌مبنا و حسی بودند. حالا دیگه "نمی‌دونم" یه سبکی خاصی بهم می‌ده.
زهرای بابا سلام
 
همان روزهای اولی که از پیش ما رفته بودی خواب دیدم انگار عالم برزخ یا تشبیهی از آن بود. باز هم خودم ناظر بودم و جزئی از آنجا نبودم. بیانش سخت است  ولی سعی می کنم توصیفش کنم.
 
جایی بود شبیه یک ایستگاه مترو.یک طبقه.آجر سفالهای کوچک البته فکر می کنم. انگار همه داشتند به سوی آن می رفتند.از همه طرف به سمت مرکز می رفتند. مثل شعاع های نوری یا مثل یک قاچ بزرگ از یک دایره که همه به سمت در ساختمان که مرکزش بود می رفتند. همه راه می رفتند ولی ا
ای مردم دنیا سهم خود را بگیرید!
ایران ثروتهای زیادی به دولت های شما داده، تا به شما بدهند ولی انها برای خود برداشته! از شما جلوگیری می کنند. مردم انگلیس! میدانید که انگلستان جزیره ای دور افتاده است، که هیچ ثروتی ندارد و اگر ثروتهای ایران نبود، آنها سرپا نبودند: وایکینگهایی که جز آدمخوری کار دیگری بلد نبودند. آنها به دنبال ثروت ایران بودند، با پیگیری زیاد توانستند هند را از ایران جدا کرده، ثروتهای آن را بدزدند! استعمار انگلیس از انجا شروع شد ک
شب تمام وبلاگ نویسان خوش
امیدوارم امروز ، روز خوبی بوده باشه براتون
ی خواهشی داشتم ازتون اونم اینکه لطفا فردا برای مراسم شهید بزرگوار سپهبد حاج قاسم سلیمانی تشریف بیارید
شاید اگر امثال حاج قاسم عزیز و مانند ایشان نبودند داعش به ایران هم رسیده بود
شاید خیلی قبل تر از اون امنیت ما از بین رفته بود
شاید ...
لطفا فردا بیایید
این کوچک ترین کاریست که میتوانیم در قبال زحمات ایشان انجام بدهیم
#هرایرانی_یک_سلیمانی
1- داداش نظامی :
در زمان رضا شاه و محمدرضا شاه باسوادترین شخص در روستا بوده و به کلیه امورات مردم از قبیل :  امور قضایی ، اداری ، اقتصادی و مالی رسیدگی میکرده .
در زمان دکتر مصدق به دلیل هوش و ذکاوت بالا و کمک به مردم روستاهای دیگر در مقابل غارت خان ها ، خان های آن دوره بارها تصمیم به قتل و ترور وی گرفتند که موفق نبودند .
ایشان در سال 1345 در اثر سکته قلبی در رشت فوت کردند .
(ایشون پدربزرگ مادرم هستند .)
1- داداش نظامی :
در زمان رضا شاه و محمدرضا شاه باسوادترین شخص در روستا بوده و به کلیه امورات مردم از قبیل :  امور قضایی ، اداری ، اقتصادی و مالی رسیدگی میکرده .
در زمان دکتر مصدق به دلیل هوش و ذکاوت بالا و کمک به مردم روستاهای دیگر در مقابل غارت خان ها ، خان های آن دوره بارها تصمیم به قتل و ترور وی گرفتند که موفق نبودند .
ایشان در سال 1345 در اثر سکته قلبی در رشت فوت کردند .
(ایشون پدربزرگ مادرم هستند .)
سرانجام بعد از دو سال زحمت و بی خوابی کشیدن، آخرین پاک نویس رمانم هم تمام شد ومن افتادم دنبال این که یک ناشر حسابی گیر بیاورم و کتابم را چاپ کنم .
اولش فکر می کردم مشکل اصلی برای یک نویسنده، نوشتن کتاب است; اما بعد فهمیدم که چاپ کتاب، از نوشتن آن سخت تر است . از کلاس های دانشگاهم زدم و کلی این طرف و آن طرف دویدم . به همه ناشرینی که اسمشان را شنیده بودم رو انداختم; اما مثل این که ناشرها اهل رمان چاپ کردن نبودند . بعضی ها هم تا می فهمیدند که این رمان ا
من به صدای باد فکر کردم و دیدم که دارد از من دور می شود. من به چشمانش نگاه کردم و فهمیدم که مایل ها با آن درخشش درون چشم هایش فاصله دارم. من سرزمین ها را سفر کردم و فهمیدم قلبی که می گویم آن چیزی نیست که خودم باور دارد. من به ردهای خون و شلاق بر روی بدن موجودات نگاه کردم و سعی کردم تا می توانم روی آن ها بوسه بگذارم تا مرحمی برای زخم های کوجک و بزرگ آن ها باشم. من دیدم که خاطراتم در کنار چشمانم در حال محو شدن هستند. من محور کلماتم را بر روی دفتر خاطرا
این بار جنگ بین آب و مردمان بود.مردمان شهرهای کوچک و روستاهای دورافتاده.خبر به سرعت باد همه جا پیچید.اول کمی تامل تا 
بشنویم چه شده..کمی حرکت،خبرها داغ تر شد.بسته شدن راههای ارتباطی،خانه های زیر آب و گل،مردمان بی سرپناه.برای شنیدن

دیگر بس بود و نوبت عمل،آدمها به پا خواستن،از هر شهری،از هر قشری،باهر لهجه و لباسی،با پول های ته قلک بچه ها،با لباس های 

نوی ته کمد،با کنسروهای غذا،با خیمه های اربعین..شروع شد..دنبال فرمان و فرمانده نبودند،دنبال د
هم ثروتمند بود و هم جایگاه اجتماعی ویژه ای داشت خواستگارهای زیادی هم داشت یکی از یکی ثرتمندتر.  سران قبائل و طوایف یکی یکی می آمدند و دست از پا دراز تر برمیگشتند. و چه هزینه ها و عمرهایی که هدر دادند در راه به دست آوردن او. 
اما او جوانی را انتخاب کرد که هیچ کس انتظارش را نداشت
حضرت خدیجه هرچند ثرتمند و دارای جایگاه اجتماعی خاصی بود اما معیارهایش مادی نبودند و بالاخره محرم حریم نبوت شد و به همسری رسول خدا (ص) در آمد. 
پیش نوشت:با خودم قرار گذاشته بودم از ترم یک خاطرات جالبی را که اصلا هم کم نبودند به نگارش در بیاورم اما نشدآنقدر این دوران پر سر و صدا و پر شور و پر مشغله است که اصلا مجال خلوت کردن و نوشتن برایم فراهم نمی آمد
 
یک ترم گذشتمطمئنم این سه کلمه به هیچ وجه ممکن نیست روایتگر خوبی برای ترم اول باشدحتی قرار نیست ذره ای از این تجربه به غایت پر ماجرا را برایمان توضیح دهد 
ترم یک مثل تجربه اولین باری است که دریا را از نزدیک می بینیمالبته می توان این دریا
پیش نوشت:با خودم قرار گذاشته بودم از ترم یک خاطرات جالبی را که اصلا هم کم نبودند به نگارش در بیاورم اما نشدآنقدر این دوران پر سر و صدا و پر شور و پر مشغله است که اصلا مجال خلوت کردن و نوشتن برایم فراهم نمی آمد
 
یک ترم گذشتمطمئنم این سه کلمه به هیچ وجه ممکن نیست روایتگر خوبی برای ترم اول باشدحتی قرار نیست ذره ای از این تجربه به غایت پر ماجرا را برایمان توضیح دهد 
ترم یک مثل تجربه اولین باری است که دریا را از نزدیک می بینیمالبته می توانیم این دری
..::هوالرفیق::..
اخطار: لطفا اگر هنوز 18 ساله نشده‌اید، این پست را مطالعه نکنید!!
خیلی وقت بود می‌خواستم در این باره بنویسم اما نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. کلماتی که در ذهن داشتم قالب مناسبی برای بیانش نبودند؛ آخر میدانی دیگر، معانی در ظرف کلمات ریخته می‌شوند، گاهی ظرف زیادی بزرگ است و آدم را گول می‌زند و گاهی معنی سنگین است و در ظرف مناسب خودش نیست؛ آنگاه است که حرف می‌سوزد. دقیق‌تر می‌نویسم: معنی می‌سوزد...
ادامه مطلب
استاد علوی بروجردی: ایشان [آیت‌الله وحید] نه‌تنها در مقام(به دنبال) مرجعیت نبودند، بلکه با ورود در مرجعیت مخالف بودند. در زمان آیت الله خویی، کسانی بودند که احتیاطات آیت الله خویی را به آیت‌الله وحید مراجعه می‌کردند؛ اما ایشان حاضر نبودند به‌صورت رسمی به مرجعیت ورود کنند. بعد از مرحوم آیت الله خویی، با اصرار بسیاری از افراد، ایشان ورودی پیدا کردند تا زمانی که جامعۀ مدرسین بعد از فوت مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی اراکی لیستی هفت نفره از
تاریخچه پیدایش فرش نایینبین سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۳۰۷ شخصی به نام میرزا جلال خان پیرزاده برای حمایت از دانش آموزانی که پس از اتمام تحصیل به علت نبود بازار اشتغال کافی قادر به تامین معاش زندگانی خود و خانواده شان نبودند ، با هزینه خود کلاس های قالی بافی را دایر نمود و در این راستا از استادان قالی بافی نایینی به نامهای میرزا حسن و میرزا جواد سجادی بهره گرفت و به مدت دو سال در اولین کارگاه قالی بافی نایین به افرادی که ذوقی به این کار داشتند ، حرفه باف
روز جهانی دوستی یادی هم بکنیم از اون بزرگواران که در قالب دوست من دوست داره با دوست تو دوست بشه ، دوست داری با دوست من که که دوست داره با دوست تو دوست بشه، دوست بشی ! اومدن جلو... بعد نگو اون زیر میرا یه هدفای دیگه داشتن. از جنس آستین بالا زدن واسه شازده پسرشون. بعد چون از نه شنیدن هراسان بودند واسطه بدبخت رو پاس میدادن سمت ما خودشون مشغول جا باز کردن تو دل ما بودند. بعد ما به واسطه که گفتیم نه، دیگه رویی ازشون ندیدیم! یه جوری نیست شدند که انگار هیچ
سلام
یه عده جمع شدند تا بنده  مسخره کنند عین خیلی ها..بعد از نطر ایشون بنده شیعه و مشرک هستم...بنده قبول کردم(مثالا).بحث تمام شد.همین..از یه عده ای که خصوصی نظر گذاشتند توقع نداشتم(مزاحم نبودند یکی از نوجه هاشون بودند)...بنده نه ادعا دارم ..البته قبلا چرا ولی نه..ونه به کسی گفتم این طور باش یا نباش..و ادعا کردم..کاری به کاری کسی ندارم.احیانا ضرر به دین اسلام میرسونم.دعا میکنم خداوند مرگ مو برسونه تا ضرر بیشتری وارد نکنم.احیانا این مدت باعث آزار  وا
خسته ام ?... نه هر‌چه فکرش را میکنم من خسته نیستم .چون کاری انجام نداده ام که به خاطرش خسته شده باشم .احساس تنهایی میکنم?...نه ، احساس تنهایی هم نمیکنم. بی حوصله ام ?...نه ،ینی شاید. حوصله ی درگیری با چیز هایی که دوست ندارم را ندارم .دلتنگم?...اره، من دلم برای خیلی چیز ها تنگ شده .حتی برای چیزهایی که در زندگی ام هرگز نبودند. دلتنگی دلیل خوبی برای بی حوصله بودنه?...من نمیدونم . و فکرم نمیکنم اینطوری باشه.... دلم خیلی چیزا میخواد ولی هیچکدومو ندارم ... ینی هس
میخندید.کنار جسم غرق در خون او دراز کشیده بود و میخندیدبه دست های لرزونش نگاه کردباید نگاه میکرد.ذهنش متلاشی شده بود و جوابی نداشتاین همان دیوانگی بود!؟هنوز نفس میکشیدقفسه سینه اش تکان میخوردناله میکردخندید!چاقو را برداشت و دوباره درسینه اش فرو کرددوباره و دوباره و دوباره.گریه کرد.گریه کرد و ضجه زدنگاه کرد اما نباید میکردچشماش بازه اما باید ببندتشونچاقو رو داخل چشماش فرو کرد.کور شد.دیگه چشم های سبزش پیدا نبودندهمش خون بوداز رنگ قرمز متنف
هر صبح یک آیه:اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
«فَأَنجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۖ وَمَا کَانُوا مُؤْمِنِینَ»
سرانجام، او و کسانى را که با او بودند، با رحمتى از سوى خود نجات بخشیدیم و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و مؤمن نبودند، قطع کردیم.
(سوره مبارکه اعراف/ آیه ۷۲)
❇️تفســــــیر ❇️
ادامه مطلب
نسخه اصلی بازی محبوب و کلاسیک مونوپولی می باشد که در ایران با نام روپولی شناخته می شود می باشد. این بازی اگرچه طی سال های پیش توسط استودیوهای مختلف عرضه شده بود، اما هیچکدام نسخه اصلی این بازی نبودند. این بار قصد داریم تا نسخه اصلی این بازی را که از روی عنوان کلاسیک ساخته شده است را خدمت شما معرفی کرده و به عنوان اولین سایت ایرانی نسخه خریداری شده و آنلاک شده آن را برای شما عزیزان قرار دهیم. بازی Monopoly محصولی از
ادامه مطلب
هنگامی که علی ـ رضی الله عنه ـ ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ را برای گفتگو با خوارج فرستاد در ابتدا به آنها چنین گفت:‌ « از نزد یاران پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ سوی شما آمده‌ام، از نزد مهاجرین و انصار، از سوی پسر عموی رسول الله ـ صلى الله علیه و سلم ـ و دامادش، کسانی که قرآن بر آنها نازل شده و در فهم تفسیر آن از شما داناترند و در میان شما هیچ یک از آنها وجود ندارد».
این روایت را عبدالرزاق در مصنف ح۱۸۶۷۸ و نسائی در الکبری ح:۸۵۷۵ (۵/۱۶۶) روای
✅ عتاب برزخی 
♦️علامه حسن‌زاده آملی (حفظه‌اللّٰه):
آمل در مسجدی مشغول درس و بحث و اقامه نماز شدم. روز دوم که پس از نماز به منزل آمدم، پس از خوردن ناهار آماده استراحت شدم ولی بچه ها با سر و صدا و بازی نگذاشتند و من که خسته بودم با بچه ها و مادرشان دعوا کردم در حالی که نباید دعوا می کردم، در محیط خانه پدر باید با عطوفت رفتار کند، لذا پس از لحظاتی ناراحت شدم به حدی که اشکم جاری شد.
از خانه بیرون رفتم و مقداری میوه و شیرینی برای بچه ها خریدم تا شای
این فعل در گویش‌های دیگر زبان گیلکی به صورت‌های نهابؤن، هننابؤن و نیابان نیز واگویه می‌شود.
 
صرف ماضی فعل نأبؤن:
مثبت: نأبؤ (=بود)/ نأبؤن (=بودند)
منفی: نِنأبؤ (=نبود)/ ننأبؤن (=نبودند)
مثال: تی مۊبایل میزِ سر نأبؤ (=موبایلت رو میز بۊد)
 
صرف مضارع فعل نأبؤن:
مثبت: نئه (=هست)/ نأن (=هستند)
منفی: ننئه (=نیست)/ ننأن (=نیستند)
مثال: تی پیرهنان کؤمؤدِ مئن نأن (=پیرهنات تو کمدن)
 
انواع فعل بودن در زبان گیلکی
صرف فعل نأن به معنی گذاشتن (دراز کشیدن) 
این فعل در گویش‌های دیگر زبان گیلکی به صورت‌های نهابؤن، هننابؤن و نیابان نیز واگویه می‌شود.
 
صرف ماضی فعل نأبؤن:
مثبت: نأبؤ (=بود)/ نأبؤن (=بودند)
منفی: نِنأبؤ (=نبود)/ ننأبؤن (=نبودند)
مثال: تی مۊبایل میزِ سر نأبؤ (=موبایلت رو میز بۊد)
 
صرف مضارع فعل نأبؤن:
مثبت: نئه (=هست)/ نأن (=هستند)
منفی: ننئه (=نیست)/ ننأن (=نیستند)
مثال: تی پیرهنان کؤمؤدِ مئن نأن (=پیرهنات تو کمدن)
 
انواع فعل بودن در زبان گیلکی
صرف فعل نأن به معنی گذاشتن (دراز کشیدن) 
به نام خدا
فرض کنید شما هیچ وقت رنگ مورد علاقه‌تان را نمی‌دیدید، پس شما هرگز متوجه نمی‌شدید که این رنگ را دوست دارید. اگر کتاب موردعلاقه‌تان را نمی‌خواندید، هرگز نمی‌توانستید بگویید فلان کتاب بهترین کتابی است که خوانده‌اید. به همین ترتیب اگر تا به حال کسی کنار گوشتان با صدای قرچ و قرچ خیار نخورده باشد، نمی‌توانید ادعا کنید از این حرکت خوشتان نمی‌آید و ... .
پس می‌توانیم ادعا کنیم همه ما لااقل یک تشکر خشک و خالی به همه آنهایی که رفتارهای
امیر المومنین علیه السلام امام پرهیزگاران، سرور مسلمانان و رهبر رو سفیدان (به روایت اهل تسنن)
فضائل امیر المومنین علیه السلام در کتب اهل تسنن، خارج از شمارش و حد و حصر است. یکی از فضائل مخصوص امیر المومنین علیه السلام که نشان‌دهنده‌ی شایستگی امیر المومنین علیه السلام بر خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله و سیادت او بر سایرین است، این حدیث نبوی است که حافظ ابی نعیم اصفهانی از علما و محدثین بزرگ اهل تسنن و همچنین ابن مغازلی یکی دیگر از علمای ا
طوفان عظیم نوح(ع) آغاز دورۀ جدید تمدّن بشری بر روی زمین است. زمان رخداد آن مورد اتّفاق عموم ملّت‌ها و امّت‌ها قرار دارد که حدود 3100 پیش از میلاد -با اندکی پس و پیش- گفته شده است؛ امّا در مورد اینکه جهانی بوده یا منحصر به غرب آسیا، در بین صاحبنظران اختلاف است. آیت‌الله جوادی آملی از جمله عالمان معاصر شیعه است که این اختلاف نظر را به طور جدّی در مباحث تفسیری خود مطرح کرده است.
امّا از نظر حقیر، وقتی خداوند در چند جای قرآن، انسان‌ها را با لفظ "بنی
داستان آموزنده 
 
مردی در زمینی مشغول زراعت  بود و زمین بزرگی را تصاحب شده بود. فردی طمع کار و حیله گر هر روز بر  مزرعه مرد کشاورز نظری می داشت و هر چند وقت بر سر زمین با هم به جدال می پرداختند .
مرد طمع کار به آنچه که می داشت هیچ گاه قانع نبود . جدال او نه تنها با مرد کشاورز می بود . بلکه با دیگر اهالی  ده که کنار ملک او املاکی داشتند هم به جنگ و دعوا می انجامید و  از او راضی نبودند . 
او اب و املاک زیادی را در ده تصرف کرده بود و در هر همسایگی املاک خ
 
برای کربلایی شدن باید از همه چیزت بگذری حتی از خودت ...
وگرنه هیچوقت از قبرستان تعلقات بیرون نخواهی آمد و اگر هم بیایی یا به بیراهه خواهی رفت یا در میانه راه به یزید خواهی پیوست ...کم نبودند آنها که سینه چاک حسین (ع) می نمودند اما آنجا که باید فریاد بزنند،سکوت کردند و آنجا که باید پا در رکاب کنند،گوشه انزوا برگزیدند و سر در گریبان دنیا فرو بردند.
برای رسیدن به حسین (ع) هم شور می باید و هم شعور ...
 
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَل
از طرف خانم ها چند تا خواستگار داشت. مستقیم به او گفته بودند آن هم وسط دانشگاه. وقتی شنیدم گفتم: چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم،اونم با چه کسی! اصلا باورم نمی شد. عجیب تر اینکه بعضی از اونها مذهبی هم نبودند...
روایت عاشقی شهیدمحمدخانی
همسرشهید
@modafeanharam77
 
آنچه در وهلهٔ اول این سه اندیشمند ( بنیامین ، سانتاگ ، بارت ) را برایم جذاب و مهم میسازد ، احساس کوچکی خوشایندی است که همیشه از خواندن بیشتر نوشته های آنها دچارش میشوم؛ در برابرشان احساس حقارت میکنم. این سه تن و البته کسانی همچون جویس ،کافکا، بیهقی ، نیما و... مجال خودنمایی به من نمیدهند. آنقدر بزرگند که آدم را به خودشان مشغول میکنند. و آنقدر کوچک اند که اجازه داری در موردشان سخن بگویی و حلاجی‌شان کنی. افسون دیگرشان برای من ناشی از آن است که ه
در از آن روز هایی بِ سر می برم کِ ثانیه بِ ثانیه توانایی نفرت از خود در من جاندار تر می شود.
اشتباهاتم فشرده شده اند و برخی از آنها کِ مرتبط با اشتباهات گذشته ام هستند دیگر دارند مغزم را روی دیوار می پاشانند.
همش کله ام پر است از چرا آن کار را کردی ها و چرا آن کار را نکردی ها،
پر از حرف های تند و حرف های نا بِ جا،
پر از کم کاری های مشهود و پر از رخوت و سستی ای بی دلیل.
شده ام پر از قضاوت هایی کِ هرگز تا سال گذشته در من نبودند،
پرم از حسادت ها؛ حسادت ها
آدم ها همیشه نگاهشان در پشت سرشان بدنبال گمشده ای در گذشته است و یا چشمانشان آنقدر دور ها را نگاه میکند و بدنبال پیدا کردن دوست داشتنی های به وقوع پیوسته و آرزویی که آمینش به دل نشسته و رویایی که در آینده بساطش را پهن کرده ،این آدم ها شاید یکدل سیر موهایشان را در تصویر آینه رها نکرده باشند ،فقط مقابلش دویده اند ،البته گاهی آدمها محکومند به دویدن ،آدمها گاهی وسط نقطه ای بدنیا می آیند که برای بوجود آمدن آن هیچ تقصیر یا اشتباهی نداشته اند و همان
شاید فکر کنید اوقات فراغت از زمان خاصی به وجود آمده است اما اوقات فراغت در تمام مراحل تاریخی زندگی بشر وجود داشته است. چیزی که از دوران اولیه تا امروز تغییر کرده است آگاهی ما نسبت به موضوع اوقات فراغت است. در گذشته کار، بازی، تفریح زیاد از یکدیگر جدا نبودند. حتی یکسری از آنها با هم جزء آئین مذهبی بودند. به عبارت دیگر معنای آنها در زندگی با وجود تفاوتشان یکی بود. در چنین شرایطی مشخص است اوقات فراغت به معنای امروزی وجود نداشته است. می‌توان برای
..::هوالرفیق::..
اخطار: لطفا اگر هنوز 18 ساله نشده‌اید، این پست را مطالعه نکنید!!
خیلی وقت بود می‌خواستم در این باره بنویسم اما نمی‌دانستم از کجا شروع کنم. کلماتی که در ذهن داشتم قالب مناسبی برای بیانش نبودند؛ آخر میدانی دیگر، معانی در ظرف کلمات ریخته می‌شوند، گاهی ظرف زیادی بزرگ است و آدم را گول می‌زند و گاهی معنی سنگین است و در ظرف مناسب خودش نیست؛ آنگاه است که حرف می‌سوزد. دقیق‌تر می‌نویسم: معنی می‌سوزد...
..::به علت نظرات بسیار ارزشمند د
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
از قدیم گفته اند قیمت و ارزش هر چیزی در نبودش مشخص میشود
از مولوی ها و ماموستا ها و ملا های اهل سقیفه بویژه از مولوی عبدالحمیدسوال می کنم،اگر در غزوه احد که عمر وابابکروعثمان پیامبر را تنها رها کردن و هرچه پیامبر صدا کردشان جواب ندادند 
واگر در احزاب که عمر و ابابکر ترسیدند در مقابل عمرو قرار بگیرند و با تعریف از عمرو روحیه ترس را القاء کردند و وقتی پیامبر وعده بهشت به ایشان داد باز ه
اخیرن از فضای آروم و خودمونی بلاگ، به فضای خاله‌زنکی توییتر سوق داده شده بودم. توییتر برای من که به بلاگ و پست‌های نه چندان کوتاه عادت دارم، شبیه یک جهنّم به تمام معنا بود و توییت‌هایی‌م که قرار بود به مساله بپردازند و شبیه سایر توییت‌ها یک ابراز احساسات کوتاه در تعداد محدودی کاراکتر نباشند، تبدیل به رشته توییت‌هایی می‌شد که خیلی مطلوب نبودند و در نهایت هم به خاطر محدودیت طول توییت، منظور به درستی منتقل نمی‌شد.
این طور شد که تصمیم گرفت
انشای یک پسر گله دار از شهرستان لامرد استان فارس که برنده جایزه بهترین انشا درسطح کشوری و استان فارس شد...
معلّمی از دانش آموزانش خواست "فواید گاو " را بنویسند..
 نوشته‌ای که در زیر می‌خوانید تمام و کمال انشای آن دانش آموز است:
با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکّر از زحمات بی دریغ اولیا و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت می‌کشند و اگر آنها نبودند، معلوم نبود ما اکنون کجا بودیم، اکنون قلم به دست می‌گیرم و انشای خود را آغاز می‌کنم...
البته
خانم س مسئول قسمت ما بود. تا اینکه پست بالاتری نصیبش شد و به طبقه‌ی بالا رفت و از مسئول دایره به ریاست ارتقا گرفت. از اونجایی که نفوذ بالایی در شرکت داره چند تا از بهترین همکاران قسمت ما را هم با خودش برد. البته این چند نفر فقط بهترین نبودند بلکه کسانی بودند که خانم س روابط خوبی باهاشون داشت. در مقابل تعدادی از همکاران سابق طبقه‌ی بالا را که نه چندان خوب نبودند به قسمت ما فرستاد. خوب نبودن این افراد در دیر آمدن و بی‌دقت بودن در کارشون هست و الب
چینی‌ها ۴ افسانه بزرگ فولکلوریک دارند که یکی از آنها افسانه مار سپید یا بانویی در هیبت مار سپید است، افسانه‌ای که از دیرباز تا به امروز دهان به دهان در میان مردم چین چرخیده و در برخی روایات، تفاوت‌های جزیی در بطن قصه وجود دارد. نمی‌دانم چقدر درباره تخیل شرقی می‌دانید ولی باید بهتان بگویم که حد و میزان تخیل در داستان‌های شرقی از جمله کشور خودمان، به مراتب بیشتر از المان‌های تخیلی در داستان‌هایی چون ارباب حلقه‌ها و بازی تاج و تخت بوده و
اگر حالا نگاهی به کتاب های درسی جدید بیندازید، شاید با مطالبی مواجه شوید که با آنچه شما در دوران مدرسه خوانده بودید کمی متفاوت باشد. علم مجموعه ای از دانش است که پیوسته در حال رشد و تغییر است. اکتشافات یا تحقیقات جدید اغلب به ایجاد تغییراتی در نظریات قدیمی می انجامند و گاهی هم به کلی آن ها را باطل می کنند. این بدان معنی است که بعضی «حقایق» علمی که در مدرسه یاد گرفتید دیگر لزوماً صحت ندارند. برای مثال، دایناسورها احتمالاً آن شکلی نبودند که در
خانمی بطور زنده در بیلبرد تبلیغاتی ، مضحکه ی تعدادی برنامه داران ضد نظام!! فرهنگی شده است! برخورد مناسب و قانونی با این مترسک لازم است ولی برخورد با  عوامل پشت پرده ی این هتاکی ، واجب است!
عوامل جنگ فرهنگی ابتدا حساسیت سنجی میکنند و اگر مسئولین و مردم حساس نبودند، در مرحله ی، بعد غلظت کارشان را زیاد می کنند  و بدینگونه  راهبرد خود را اجرایی می کنند!!!
بدیهی است با اینگونه متخلفین که در پی هنجار شکنی هستند بایستی بسان مجرمان خشن! برخورد کرد و تذ
ضرب المثل پاشنه آشیل از کجا آمده است؟
آشیل یا اخیلوس فرزند پله پادشاه میرمیدون‌ها مشهورترین قهرمان افسانه‌ای یونان است که نامش با آثار هومر عجین شده است. طبق بعضی روایات مادرش تتیس پس از تولد او با دو انگشت خود قوزک پایش را گرفت و وارونه در شط افسانه‌ای ستیکس فرو برد و بیرون کشید. بدین جهت تمام اعضای بدن آشیل به جز قوزک پایش همه در دست مادر بود رویین گردید.....
سپاهیان یونان که بدون کمک و یاری آشیل قادر نبودند شهر تروا را فتح کنند از اولیس خوا
کتاب را باز می کند پیش خود می گوید از امشبمان که دیگر 2 ساعت مانده بگذار فردا کتاب را شروع کنم تا بتوانم آن را تماما در یک روز بخوانم. کتاب را می بندد و 35 سال است که قرار است آن فردا بیاید.
همه ما کم و بیش خصلت بالا را داریم بعضی می گویند یک خط کتاب که چیزی نیست بعضی می گویند یک صفحه کتاب و برخی نیز می گویند یک فصل چیزی نیست. اما تمام اینها چیزی هستند خط به خط آن ها نقطه به نقطه شان حرف به حرفشان
اگر این حروف به ظاهر کوچک کنار هم نبودند کتابی هم نبود
 
 آقای زائری؟!
اگر حوزه تمامی طلبه هایش منصف ، منطقی و خوش فهم بودند و در مسیر  علم خود قدم بر می داشتند امروز جرثومه هایی مانند آقامیری که خلع لباس شد وایضا شما نبودند که وارونه بفهمند!

آقای زائری؟!شاید کنار گذاشتن از برنامه کارشناسی تلویزیون، اینچنین گستاختان کرد!تا دیر نشده برگردید!
روزهای اول در مقابلش مقاومت می کردم.خب دلیل اصلی ام هم این بود که اصلا از فرزاد فرزین خوشم نمی آمد.تا اینکه گول خوردم یک روز نشستم پای دیدنش،آن هم چه دیدنی ، در طی یک روز ده قسمتش را دیدم و فرزاد فرزین شد یکی از کاراکترهای باحال برایم.هرچی قسمت های سریال جلوتر می رفتند کلیت و جزئیت موضوع قصه جذاب تر می شد.موضوعی که هیچ کس این طوری بهش نگاه نکرده بود،بازیگرهایی که در نهایت اوج از پس نقش هایشان برآمده بودند،گره های قصه که به ترتیب و واضح باز میش
سرخپوستان امریکا در موقع حمله سفید پوستان به مراکز امریکا طلای بسیار داشتند و اهمیت چندانی برای آن قائل نبودند و در ازای مقداری غذا همه را به سفید پوستها می بخشیدند. 
می گویند اعرابی که مداین را غارت کردند نیز طلاهای به دست آمده را در بازار کوفه با نمک عوض می کردند و از این که در این معامله برد با آنها بوده است مباهات می نمودند .
 در سالهای 1338 و 1339 به ترتیب در حدود ده و هفده میلیون دلار طلا وارد ایران شده است . بد نیست بدانید که بانک ملی ایران در
وقتی میخواستم سر به سرش بگذارم بهش میگفتم مهندس جواب نمیداد یا زیر لب میگفت لا اله الا الله شیخ دوباره بازیش گرفت  بهش میگفتم مگه بده یک کت و شلوار خوشکل بپوشی و یک کیف سامسونت  و البته باید اون ریشت رو هم کوتاه کنی با یه ته ریش خوشگل یا حداقل ریش پرفسوری خیلی بهت میاد گفت مگه آقا مهدی باکری مهندس نبود؟ مگه فلانی و فلانی مهندس نبودند  مهندس حقیقی اونا هستند که اول دلشون رو مهندسی کردن شیخ تو خودت اینها رو می گفتی یادت رفت؟
راوے:حجت‌الاسلام ص
هر کس او را می دید ناخود آگاه سرش را پایین می انداخت. عده ای هم از کنارش عبور می کردند، بدون اینکه حتی متوجه حضورش بشوند. گوشه ای نشسته بود با صورت آفتاب سوخته، دست های کار کرده و نگاهی مهربان غرق در کار خود، انگار بین او و دور و برش حفاظ نامریی کشیده بودند. این نگاه های آزار دهنده، سر و صدای خیابان و آفتاب تند مرداد ماه هیچ کدام در فضای شاد اطرافش نفوذ نمی کرد. به او که رسیدم، بی اختیار سرم را پایین انداختم، زیاد کهنه نبودند اما لایه ضخیمی از گر
 
استاد پناهیان :
 
اگر حضرت ولی عصر در مقام امامت نبودند و تنها یک انسان معمولی اما با هزار سال عبادت مقبول و تجربه ی معقول بودند، تاکنون به چه مقامات علمی و معنوی رسیده بودند؟
آیا سزاوار نیست برای تمنای دیدار چنین شخصیتی، تمام عمر درِ خانه ی خدا ضجه بزنیم و رنج ها بکشیم؟
 
 
 
منبع : واحد مهدویت موسسه مصاف ایرانیان (در شبکه های اجتماعی Mahdiaran@)  ؛ موسسه مصاف masaf.ir
تفاوت‌های میان تلویزیون های OLED و LED
زمانی که تلویزیون های OLED برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ عرضه شدند بیشر به خاطر ارائه سطح بی نظیری از رنگ مشکی و رنگهای فوق العاده طبیعی مورد تحسین قرار گرفتند اما از نظر سطح روشنایی به هیچ وجه با تلویزیون های ال سی دی یا ال ای دی قابل مقایسه نبودند . هم چنین بین تلویزیون های OLED و ال سی دی و ال ای دی یک فاصله قیمتی بسیار زیادی وجود داشت که همه چیز را تغییر می داد . با گذر زمان تلویزیون های OLED برای پر کردن این فاصله س
تفاوت‌های میان تلویزیون های OLED و LED


زمانی که تلویزیون های OLED
برای اولین بار در سال ۲۰۱۳ عرضه شدند بیشر به خاطر ارائه سطح بی نظیری از
رنگ مشکی و رنگهای فوق العاده طبیعی مورد تحسین قرار گرفتند اما از نظر
سطح روشنایی به هیچ وجه با تلویزیون های ال سی دی یا ال ای دی قابل مقایسه
نبودند . هم چنین بین تلویزیون های OLED و ال سی دی و ال ای دی یک فاصله
قیمتی بسیار زیادی وجود داشت که همه چیز را تغییر می داد . با گذر زمان
تلویزی
آمریکا بر طبق تو خالی می کوبد: وقتی سگ زنجیری آمریکا، رژیم کودک کش صهیونیستی در اوج وحشی گری و جنایت فقط حدود ۴۸ ساعت در برابر موشک های مقاومت که در یک محدوده جغرافیایی کوچک آن هم در همسایگی آنهاست و سالهاست که از زمین و هوا و دریا محاصره است ، می تواند بایستد و شکست تحقیر آمیز را می پذیرد ، آمریکا با ترامپ کاسبکار که فقط پول را می شناسد آن هم از هزاران کیلومتر دورتر ، به هیچ وجه جرات حمله به ایران را نخواهد داشت. روسای جمهور خونخوار تر از ترامپ
من زودتر رسیدم. اولین ملاقات. آدم‌هایی که بدون هدف راه نمی‌رفتند. ساعت 8:45 دقیقه‌ی صبح بود. چهره‌های خسته و غمگین. معلوم نیست آخرین باری که به ارگاسم رسیده‌اند چه زمانی بوده. لباس‌های تکراری. آدم چرا باید وسط تابستان شلوار لوله‌ای بپوشد؟ لباس‌های مشکی. مردهایی که کیف در دست دارند و پیراهنشان را کرده‌اند توی شلوارشان. خط شرت یکی از آن‌ها را می‌شد دید. چقدر هم شل و ول راه می‌رفت. سر ساعت همدیگر را دیدیدم. صبحانه خوردیم. قدم زدیم. برنامه عوض
❌از جوانگرایی سرکاری‌تر وجود ندارد❌
✍️ته آسیب شناسی برخی از وضع موجود کشور، انداختن مشکلات گردن پیرمردهاست. نسخه درمانی‌شان هم علی القاعده جوانگرایی است.
✍️جوانگرایی از همه بیشتر به درد لیست‌ بستن انتخاباتی می‌خورد. جمع کردن بی‌‌هنرها و بی‌دردهایی که مهمترین دارایی‌شان پایبندی به سنت شیوخ است و مهمترین مزیت‌ مشترک‌شان جوان بودن.
✍️از من اگر بپرسید اتفاقا وضعیت ما ناشی از بلایی است که جوانها بر سر مملکت آوردند. مثلا همین وضعیت
جالب تر از زن ها هم مگر موجودی هست ؟!!!
زنی را تصور کن که در نهایتِ بچگی ، موهایش را بافته ؛
در نهایتِ دخترانگی ، برایِ خودش آواز می خوانَد ،
و در کمالِ زنانِگی ، آستین ها را بالا زده و در همان حالتِ بچگانه ی دخترانه ی آواز خوان ، خیلی شیک و زنانه به نظافتِ خانه ای مشغول است ...
زنی که با تمامِ ظرافت ، آرزوهایش را گوشه ی ذهنش مچاله کرده و برایِ فرزندش مادری می کند ...
زنی را تصور کن که یک دستش به آشپزی و لباس شستن است ،
و در دست دیگرش کتابی قَطور ...
و با
همسـر شهید؛ شهید بزرگوار به اسم فاطمه علاقه زیادی داشتند، همیشه در وصف حضرت فاطمه زهرا(س) مباحث بسیار خوبی را مطرح می کردند. از همان قبل تر اسم فرزند اولمان مشخص شده بود. به خاطر دارم که روزی در ایام دهه فاطمیه با همسرم همکلام شده بودم که 
ایشان با یک تسلط وفن بیانی گفتند:« اگر فاطمه زهرا(س) نبودند دنیا نبود». و نیز به هنگام انتخاب اسم  فرزند دیگرمان “طوبی”، شهید در حال خواندن قرآن بودند که به یکباره به اسم طوبی برخوردند و این نام گذاری از آن
برای زه زه عزیز که رقت قلب آموخت
سخت است برای کسی که میدانی دیگر وجود ندارد تا خیل نامه هایی که برایش و به یادش نوشته شده را بخواند بنویسی...
ژوزه مائورو ده واسکونسلوس که رویای کودکی و مسیر بزرگسالی اش را در کتابهایش جا داد تا با شریک کردن دیگران در غم بزرگش بار تحمل آنها برایش سبکتر شود
زه زه ی "درخت زیبای من"
زه زه ی عزیز
تلاش تو برای ارتباط و مهربانی بی مرزت همراه با بی رحمی دنیای برزگسالی که قادر به درک کودکی معصومانه ات نبودند در زمانی که از
دختر و پسر بدون هیج گونه رابطه شرعی و قانونی زیر یک سقف با هم زندگی می کنند که ممکن است با هم روابط عاطفی جنسی داشته باشند و مدتی هم با هم به سر بیاورند و بعد هم اگر علاقه مند نبودند از هم جدا شوند. این پدیده ای که به وجود آمده از اهمیت ویژه ای برخوردار است و چند علت مهم دارد که اولین نکته در این علت پدیداری اش آنست که این نیاز جنسی که برای جوان ها یک نیاز طبیعی است وقتی در بستر ازدواج سالم مشروع و قانونی پاسخ داده نشود طبیعی است که به راه های دیگر
طیّ معجزاتی، زنده رفتیم و زنده ماندیم و زنده‌ شدیم و زنده برگشتیم. این قلبِ نجسِ قلیل را به بحرِ حسینی متصل کردیم و طهارت جُستیم.
حرف‌های زیادی برای نوشتن در ذهنم هوار می‌کشند، اما همچنان باید منتظر باشم خستگیِ راه در ذهنم تسکین پیدا کند و خاک‌های این ظرفِ گل آلود ته نشین شوند.
باید تشکر کنم از شُما، از آدم‌های با فرهنگِ دهکدۀ بلاگ که اگر نبودند شکّ می‌کردم که هنوز هم آدم‌های خوب در جهان هستند یا نه! این قدر که در سفرِ أربعین، آدمِ بیشعور
گاهی هر چه می‌نویسی خالی نمی‌شوی!
شاید مشکل از کلمات است که ظرف‌شان کوچک است...
شاید مشکل از دل نویسنده است که هر چه می‌نویسد خالی نمی‌شود!
حس می‌کنم جایی در زندگی‌ام، زندگی‌ام دو شقه شد.
زندگی قبل و بعد!
شاید یکی از دلایلی که هیچ وقت نتوانست کسی مرا به عنوان همسر بپذیرد همین دوشقگی بود...
نپذیرفتن این حجم از تغییر...
گاهی یادم می‌رود. در هیاهوی زندگی فراموش می‌کنم که گذشته‌ی متفاوتی داشتم...
گاهی می‌خواهم همه گذشته‌ام پاک شود...
اما نمی‌ش
سخنگوی ستاد شناسایی مشمولان طرح حمایت معیشتی:
در کشور حدود ۲.۵ میلیون سرپرست خانوار هیچ سیم کارتی به نامشان نیست که این افراد موظف اند برای دریافت این وام، سیم کارت تهیه کنند در غیر این صورت هیچ راهی برای ثبت نام وام یک میلیون تومانی وجود ندارد.
طبق آمار خانوار های کشور، می بایست ۲۲.۵ میلیون سرپرست خوانوار برای دریافت وام یک میلیون تومانی پیامک ارسال می کردند اما تاکنون تعداد پیامک های ارسال شده به وزارت تعاون، به حدود ۲۶ میلیون رسیده است.
ع
خسته‌ام...
الان که دارم این متن را می‌نویسم تو گویی کوهی همچون دماوند بر دوش می‌کشم...
 
آن‌قدر خسته که می‌خواهم برای چند ثانیه هم که شده از درون و بیرون خالی باشم. چه کنم که این آرزو خیلی دور از دسترس به نظر میرسد...
آرزویِ رهایی برای چند ثانیه...خوشحالم که هنوز طعم رها بودن را فراموش نکرده‌ام...
اما دل‌لرزان... نکند روزی بیاید که رهایی گم شود در میان گمشده‌هایم.... 
از چه خسته شده‌ام؟!از نبودن‌هایت؟!... از بودن‌هایِ موقت؟!... از شادی‌هایِ موق
سلام
بنده به هیچ وجه مخالف ثروت و داری اون از نوع حلالش نیستم و نبودم. کما اینکه یه بچه مسلمان بایستی ثروت رو داشته باشه...
والا این سریال های خانگی رو نگاه کردم.دیدم داره به سمت زندگی اشرافگری پیش میره اون 4 درصدی نه همه مردم...
این همه فیلم های هندی رو مسخره می کنند..ولی ذره افراد به تغییر روال شون اشاره نمی کنه،دارند تو سریال هاشون به زنان جامعه شون از راه درست ارزش شون یاد آور میشند...
مدام زندگی غرب رو جلو می دهند..کشوری حتی جنبه اسلامی روش کنا
یک آهنگ بود میگفت 
I miss you more than I should, than I thought I could 
و خب این منم. امروز اگر سر راهم سبز میشدی محکم بغلت میکردم و میگفتم «ببخشید که نگفتم. من دوستت دارم.» چه میدانم. یک حرکت فیلمی میزدم که اینقدر از من بعید باشد که بدانی دلم بیشتر از آنچه فکر میکردم برایت تنگ شده. غمگین‌تر از اینکه بهت زنگ نمیزنم، غمگین‌تر از اینکه بهم زنگ نمیزنی، غمگین‌تر از همه‌ی اینها این است که رفتم به عکس‌هایت نگاه کنم و خب عکس‌هایت آدمی که من دلتنگش هستم نبودند. من دلتنگ
نظر به استقبال گسترده از کانال مکالمه عربی و تعلیم اللهجة العراقیة در ایتا و درخواست مخاطبین این دو کانال، اپلیکیشن خودآموز لهجه عراقی که بصورت درس بندی شده و به دو صورت متنی و صوتی قابل دسترسی است، جهت دانلود رایگان در سایت قرار می گیرد.
ما اپلیکیشن های اندروید بسیاری را آزمایش و نصب کرده ایم. برخی چنددرس را رایگان داشته و بقیه را پولی کرده بودند. برخی کامل نبودند و اشکالاتی داشتند یا ناقص بودند. لکن این اپلیکیشن که هم اکنون آماده بارگیری ش
آب بریز اسماء! کاش آبی بود که آتش این دل سوخته را خاموش می کرد، ای اشک بیا! بیا که اینجاست جای گریستن. فرشتگان که به قدر من فاطمه را نمی شناسند، به اندازۀ من با فاطمه دوست نبودند، مثل من دل در گروی عشق فاطمه نداشتند، ضجه می زنند، مویه می کنند، تو سزاوارتری برای گریستن ای علی! که فاطمه فاطمۀ تو بوده است... ای وای این تورم بازو از چیست؟.. این همان حکایت جگرسوز تازیانه و بازوست. خلایق باید سجده کنند به این همه حلم، به این همه صبوری. فاطمه! گفتی بدنت را
آموزش کامل افزونه Site Kit Google
معرفی افزونه Site Kit گوگلبا سلام خدمت همراهان گرامی آکادمی انار، با مقاله آموزش و معرفی افزونه Site Kit گوگل در خدمت شما هستیم، این ابزار کاربردی 48 ساعت گذشته توسط کمپانی بزرگ گوگل به جامعه وردپرسی معرفی شده است و در این مقاله به امکانات و ویژگی های این افزونه میپردازیم.
اولین و مهمترین نکته که در مورد این افزونه وجود دارد این است که افزونه Site Kit By Google بصورت رسمی توسط کمپانی گوگل منتشر شده است و البته افزونه های مشابه site
به گزارش پایگاه تحلیلی - خبری تاریخ تطبیقی؛
حدیثی از جناب سلمان نقل شده؛ طبق این روایت پیامبر اکرم(ص) روزی سلمان فارسی را به دنبال امام حسن(ع) و امام حسین(ع) فرستادند و خطاب به سلمان فرمودند «برو حضرات را پیدا کن، من از مکر یهود نسبت به این دو[امام] نگران هستم.» سلمان به مناطق مختلف سر زد و حتی به منزل خواهر حضرات یعنی ام‌کلثوم رفت، اما حسنین(ع) آنجا هم نبودند. بالاخره سلمان حضرات را در یکی از محله‌ها پیدا کرد.
پرسش: آیا جمله‌ی «إِنِّی خَائِفٌ
به گزارش پایگاه تحلیلی - خبری تاریخ تطبیقی؛
حدیثی از جناب سلمان نقل شده؛ طبق این روایت پیامبر اکرم(ص) روزی سلمان فارسی را به دنبال امام حسن(ع) و امام حسین(ع) فرستادند و خطاب به سلمان فرمودند «برو حضرات را پیدا کن، من از مکر یهود نسبت به این دو[امام] نگران هستم.» سلمان به مناطق مختلف سر زد و حتی به منزل خواهر حضرات یعنی ام‌کلثوم رفت، اما حسنین(ع) آنجا هم نبودند. بالاخره سلمان حضرات را در یکی از محله‌ها پیدا کرد.
پرسش: آیا جمله‌ی «إِنِّی خَائِفٌ
بسم‌الله الرحمن الرحیم
بزرگترین دلیل که میتوانم بر باطل بودن اهل سقیفه بیان کنم این است که .عمر و ابابکر و عثمان هیچ کدام از بقیه اصحاب پیامبر اعلم تر نبودند و با انتخاب آنها توسط مردم بر علم ایشان افزوده نشد و مهم تر از همه وقتی از ایشان سوال میکرد سواد نداشتند جواب دهند وفردی که سؤال می پرسید کتک هم می‌زدند نفی بلد میکردند و آنقدر بی سوادی آنها باعث آبروریزی شد که فتوا به حرام بودن سؤال دادند که اگر کسی سؤالی بپرسد فعل حرامی مرتکب شده است
دختر آبی:
دختری که  مشکل عصبی داشته و در اثر عصبانیت و اشتباه، خودسوزی کرده است؛ او نه محکومیتی داشته و نه اصلا ورود به ورزشگاه جرم تلقی می شود و نه در مورد آخر ورود به ورزشگاه داشته است  ؛ اما حالا مریم رجوی که با رفقای تروریستش ۱۷۰۰۰ ایرانی را به شهادت رسانده اند و حقوق ابتدایی یک انسان را حتی برای رفقای تروریست خودش قائل نیست ، فکر حقوق یک ایرانی افتاده است. البته از این تروریست های وحشی نوکر آمریکا انتظاری نیست ؛ تعجب از بعضی سیاسیون عجول
دیروزروز جهانی Ranger بود. از بچگی دوست داشتم یه Ranger باشم اما سر کل کل با خودم رفتم سراغ آناتومی بدن انسان و بعد روح و روان انسان. در حالی که اون دانش ها دوست داشتنی های من نبودند و من دلم  میخواست یه Ranger باشم.کلمه Ranger در کشورهای دیگر به صورت توامان به معنا جنگل بان و محیط بان استفاده می شود. در کشور ما شغل جنگل بانی جدا از محیط بانی تعریف می گردد.جنگل بان مسئول نگهداری و محافظت از جنگل ها می باشد. او نقش مهمی را در نگهداری جنگل ها برای آیندگان دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
یا فارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
مغازی،واقدی،جلد دوم
مینویسد
در غزوه تبوک افرادی پیامبر را تنها گذاشتند
که پیامبر در موردشان فرمود
رهایش کنید،اگر در آنان خیری باشد خدا آنان را به ما بازمی‌گرداند والا همان بهتر که که بامانباشدوخدا شماراازشرآنهاراحت ساخته است
آیا اینان صحابی نبودند؟
اگر من بخواهم به عمل اینان اقتدا کنم_طبق نظر اهل سقیفه که میگویند از هر کدام از صحابه که پیروی کنیم درست است و اهل نجات هستیم_پیامبر
نام رمان :آنوههنویسنده :آترا،رها،آزادهتعداد صفحات: ۲۰۸،ژانر :اجتماعی,عاشقانهخلاصه رمان :دانلود رمان داستان ام رمان باسلام.این رمان کاملا تخیلی است و ما تمام تلاشمان را کرده ایم که رمانی زیبا،جالب و ترس انگیز را در اختیار شما قرار دهیم.امید است مورد قبول شما قرار گیرد.بخشی از این رمان از زبان اول شخص و بخشی از زبان سوم شخص است. آترا.رها.آزاده.نیلاخلاصه: داستان درباره دختریه به نام حماسه.این دختر در کودکی به دلایلی هر دوچشمش رو از دست میده
امسال نیز، مراسم دست بوسی از مادران بهتر از هر سال دیگر برگزار شد. امسال دیگر مجبور نبودیم بچه‌ها را اجبار کنیم به دست بوسی! بلکه خود بچه‌ها بی‌قراری می‌کردند تا اسمشان خوانده شود تا به دست و پای مادرانشان بیفتند! حتما خودشون به عینه دیده‌اند که این بوسه‌ها معجزه‌ای می‌کند وصف ناشدنی!در مراسم افرادی هم بودند که از نعمت مادر محروم شده بودند؛ حس و حال آنها را نمی‌شود به قلم آورد. ای‌کاش در مراسم نبودند.پ ن١: دوست عزیزی که مادرت، رخ در نقا
این روز های اخیر خیلی جالب نبودند. اصلا جالب نبودند. افتضاح بودند. 
امتحانات پایانترم همیشه سخت اند. هرچقدر هم که برایشان آماده باشی ترسناک اند. من دیگر خیلی به خودم فشار آوردم در این ایام. ۵ شب متوالی گذشته فقط ۲ ساعت خوابیدم. اما پی بردم که چه معجزه ای را میتوانستم‌ واقعی کنم و خبر نداشتم. اینکه با این همه کم خوابی مغز انسان همچنان بازدهی فوق العاده داشته باشد کمی عجیب است.
و نیز فهمیدم علاوه بر مسئولیت هایم، احساستم رنگ بزرگسالی به خود گرفت
دستشان باز شد آلوده به خون، جانی‌ها
 بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها
 کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا
 کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها
 جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت
 کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟
 آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
 رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها 
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
 کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها
 برسانید به آنها که پشیمان نشوند
 ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها
 غیرت است این که همه پیر
کتاب دوست خوب خدا : دوست خوب که باشد هم خیال راحت است هم مسیر گلباران
کتاب دوست خوب خدانویسنده: مسلم ناصریانتشارات: جمال
بریده کتاب:
در خانه کوچک یک زن بود به نام تونا که همسری مهربان داشت.شوهرش تارخ، صبح زود به بازار می‌ رفت و شب خسته برمی‌ گشت. غروب که می‌ آمد سرباز را می‌ دید سلام می‌ کرد، ولی سرباز جواب نمی‌ داد، فقط مثل سنگ نگاهش می‌ کرد. شوهر تونا آهسته به خانه‌ اش می‌ رفت او هم می‌ ترسید. تونا هم نگران بود…ص۸
بریده کتاب(۲):
تونا نگران
او می‌گفت : دختر که نباید بلند بلند بخندد اونوقت میگویند سبک است
یا مثلاً نباید زل بزند در چشم کسی 
او می‌گفت : دختر یعنی آبرو پس فقط مال خودش نیست آبروی کل خانواده است ...
این حرف ها حرف های دایی علی بود ‌‌‌‌و من چقدر از هم صحبتی با او لذت می بردم...
مادربزرگ اما حرف دیگری میزد 
می‌گفت : خدا برای به دنیا آوردن و بزرگ کردنش اجری بزرگ می دهد..
ولی میدانی این حرف ها مرا شاد نمی‌کرد 
مثل یک توفیق اجباری برای پدر و مادر ها بود .
درست مثل اینکه به کودک
 
بارها برایش گفته بودم اگرببینمت از شوق دیدنت مدهوش میشوم،اخر ملاقات یک عاشق و معشوق وصف ناشدنی است،مگر میشود این همه زیبایی در یک جا جمع شود؟مگر می شود معشوقه ات راببینی و هول نشوی وزبانت به لکنت نیفتد؟دیدمش،ان چنان دلم رفت که هنوز هم سینه ام خالی از قلب است،من برگشتم اما دل وقلبم پیش دستانش جا ماند،به گمانم انجاباشندبهتراست...قرارمان عاشقانه بود، اما نه در کافه، ادمها هم نبودند، هیچکس نبود فقط من بودم و اویِ من،عجب ملاقات شیرینی میان

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها